ISBN: 978-1-7355686-8-3
127 pages
First Edition: June 2023
نویدِ ماکان، استاد اخراجی دانشگاه، و همسرش رُخشیدِ فرزین، مهندس معمار. نوید از کابوس همیشگی سه مرد پالتوپوش و بیچهره که او را دنبال میکنند رنج میبرد. او برای رهایی از این کابوس به کلانتری پناه میبرد، اما آنجا کسی به سخنش توجه نمیکند و گفتار او را وهم و خیال میخوانند. در نتیجه خود را به روانپزشکی نشان میدهد و از او کمک میخواهد
رُخشید نیز همانند شوهرش دچار این کابوسهاست. ایشان پرواها و نگرانیهای همانندی دارند که بر زندگیشان سایه افکنده و آسایش خاطرشان را گرفته است
نمایشنامهیی در وصف دهشتناک از میان بردن روشنفکران و متفکران یک سرزمین
بیرنگ: سَرْمهماندار بیرنگ صحبت میكُنه! سقوط ما حتمی است خانمها و آقایان؛ ولی مصلحتا شما به عظمت آن فكر كُنید! سقوط ما همان پیروزی ماست
...
مُنشی: خانمها آقایان، ضمن رعایتِ نُوبت و اظهار تأسف برای خُودفروختگانی كه سعادتِ این سقوط را درك نمیكُنند، هوا صاف و تا حدودی آفتابی، و انشاءالله تا دقایقی دیگر، سقوط ما در كوههای زیبای مقابل با موفقیّتِ كامل به نتیجهی مطلوب خواهد رسید. لطفاً پشتیِ صندلیهای خُود را به حالت اولیّه برگردانده از توجّه به شایعاتِ مُزدورانِ اجنبی اکیداً خُودداری فرمایید
...
بَرآبادی: مهندسِ پرواز صحبت میكُنِه! تهمتهایی مثل نقصِ فنّی یا خوابآلودگی خلبان قابل پیگیری است! ضمن ابراز انزجار از رفیقانِ نیمهراه، كه به انگیزهی تشویشِ اذهانِ عمومی قصدِ پیاده شدن دارند، جهتِ شرکت در مُزایدهی خریدِ جلیقهی نجات همْاکنون نامنویسی و برندهی عزیز ما باشید